دادخواهی تعدادی از زندانیان سیاسی سابق از صدای امریکا
شباهنگ راد شباهنگ راد

 

 

 

حکایت عجیب و غریبی‏ست. استحاله و وارونه‏گی افراد و دنیا را نمی‏توان با هیچ قلمی توضیح داد. به بیانی در موقعیت عقب‏نشینی و بی‏عملی مفرط، پایداری نظری به آرمان کارگران و زحمت‏کشان، نمودار مانده‏گاری و پای‏بندی به پرنسیب‏های سیاسی، اجتماعی - فردی‏ست. متأسفانه چرخش‏های نظری و توهم پراکنی نه تنها دامان روشن‏فکر و کمونیست مدعی درون جامعه را در بر گرفته است بلکه در ابعادی دهشتناک‏تر، بر فضای عناصر و نیروهای خارج از کشور هم سایه انداخته  است. به دلیل این‏که، اُس و اساس کارها و نگاه‏ها، وارونه شده است و رو به بالاست.

سئوال این است‏که چه کس و یا کسانی می‏توانند – علی‏رغم فقدان حضور و ارتباط با جنبش‏های اعتراضی داخل –، توضیح دهنده‏ی جایگاهِ واقعی دولت‏ها و رسانه‏های وابسته به آنان باشند؟ چه کس و یا کسانی قادراند، تا خط فاصلی مابین عنصر و عناصر سالم و مرتجعین کشند و بر شتاب توهمات نی‏افزایند؟ مگر به اندازه‏ی کافی توده‏های محروم، از دست دنیای خود ساخته‏ی سرمایه‏داران و جانیان بشریت، مزه‏ی تزویر و ریا، دروغ و وارونه جلوه دادن حقایق را نه چشیده‏اند؟ مگر به اندازه‏ی کافی، سیاست حاکم بر جهان کنونی، کار و بار شانرا به عقب نی‏انداخته است؟ این نظام‏ها در طول تاریخ و به‏همراه ارتباطات جمعی‏شان، نسل‏های بی‏شماری را قربانی اهداف خود نموده‏اند. آیا زمان و داده‏های بیش از این نیاز است تا به ماهیت عناصر و رسانه‏های جعل حقایق، پی بُرد؟ آیا کارکرد سی ساله‏ی جاده صاف‏کنان طبقات ظالم را نمی‏توان ملاک قضاوت خود قرار داد و به بهانه‏ی افشای «پرویز ثابتی» - یعنی این عنصر انگل صفت و جانی -، نام خود را در کنار عناصرئی هم‏چون «فرخ نگهدار» قرار نداد و به تبع از آن، از اربابان و بانیان اصلی شکنجه نخواست تا در جهت رفع شکنجه در درون زندان‏ها، گام بر دارند؟

 

مصاحبه‏ی شبکه‏ی فارسی صدای امریکا با «پرویز ثابتی» مورخه‏ی 7 فوریه 2012، (18 بهمن 1390)، باعث عکس‏العمل‏ها در صفوف اپوزیسیون راست و چپ خارج از کشور گردیده است. به نگاهی حقیقی، نمی‏توان، این‏دست رخ‏دادها و مصاحبه‏ها توسط رسانه‏هایی هم‏چون امریکا را غیر طبیعی، ناسنجیده و یا خارج از عرف برنامه‏ی "افق" توضیح داد. تجربه این‏چنین نشان داده است‏که وظیفه‏ی "افق" امریکا، نه توضیح حقایق جامعه و برشماری علل نابسامانی‏ها و زندگی وخیم میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش جهان، بلکه دفاع از طبقه‏ی خودی‏ست. چنین رسانه‏هایی بنا نه شده‏اند تا ماهیت اصلی تولید کننده‏گان ابزار و آلات شکنجه و مجریان سیاست‏های امپریالیستی را به چالش کشند و آمده‏اند تا چهره‏ی عناصر کثیف و منادیان طبقه‏ی سرمایه‏داری را در انظار عموم مقبول و مظلوم جلوه دهند. اسناد و بیلان کار این رسانه‏ها و بویژه در این چند دهه، گواه‏ی چنین حکمی‏ست.

با این اوصاف و تا این‏جای قضیه روشن است و توهمی از جانب مدافعین واقعی منافع‏ی کارگران و زحمت‏کشان نیست. امّا در کنار وجود چنین حقایق و کارکردهای روشنی هستند ابلهان و نادانانی که دارند، آگاهانه و یا ناآگاهانه و همراه با خائنین به منافع‏ی توده‏های محروم، به تطهیر جنایت‏کاری‏های دولت امریکا و رسانه‏های وابسته به آن می‏پردازند. هستند کسانی‏که مرزهای طبقاتی را مخدوش نموده و دارند خاک به چشم کارگران و زحمت‏کشان می‏پاشند. به بیانی دیگر اگر چهره‏ی «ثابتی» جنایت‏کار، برای نسل‏های آگاه، نا آشناست؛ امّا در عوض و به اندازه‏ی کافی، اعمال ددمنشی‏ها و وحشی‏گری‏های وی، نسبت به زندانیان سیاسی سابق را خوانده‏اند و شنیده‏اند و می‏دانند که اراجیف وی در صدای امریکا، بدرد همان رسانه و دولتی می‏خورد که مولّد «ثابتی»هاست.

 

واقعیت این است‏که سی سال و اندی‏ست از عمر رژیم شاهنشاهی و یکه‏تازی‏های ساواک و «پرویز ثابتی» می‏گذرد و یک‏بار تاریخ، قضاوت خود را پیرامون چنین رژیم‏ها و حامیان آن نموده است و پرونده‏ی این عنصر جانی هم در نزد توده‏های ستم‏دیده آن‏چنان قطور است که جای هیچ‏گونه شک و تردیدی برای درک و فهم ماهیت اصلی وی باقی نمی‏گذارد. حقیقتاً که «ثابتی» اضافه عمر نموده است و مطئمناً به‏مانند همه‏ی جانیان، در فردای انقلاب توده‏ای، پاسخ‏گوی کرده‏های کثیف خود خواهد بود. هیچ تعبیر و تفسیر، و هیچ شرط و شروطی، مانع‏ی اجرای حکم انقلابی وی و دیگر هم‏کاران نظام سراسر جهل و سرکوب، جلادان و شکنجه‏گران کمونیست‏ها و مبارزین و آن‏هم در هر مقام  و منصبی نخواهد شد. هم‏چنین مسلم است‏که انتخاب صدای امریکا هم در این برهه از زمان، غیر عمد و نادرست نبوده است؛ چرا که هدف‏اش تقویت و رادیکالیزه نمودن جنبش‏های اعتراضی، آرمان کمونیست‏های راستین و بر ملا نمودن ماهیت واقعی شکنجه‏گران و دولت‏های چپاول‏گر و جنگ افروز نیست. کاملاً می‏داند که به کدامین خط و طبقه تعلق دارد و می‏داند که وظیفه‏اش تقویت و پاسداری از مناسبات دنیای فعلی‏ست. توهمی در کار نیست؛ به این دلیل روشن که از زمره رسانه‏های ملی به شمار نمی‏آید. متوهم، عنصر روشن‏فکر, کچ اندیش است که می‏خواهد این رسانه‏ی "ملی" و "آزاد" را، به راه راست هدایت نماید!! متوهم کسانی هستند که مبارزه‏ی رفع شکنجه را در پرتو حاکمان و با وجود دولت‏های امپریالیستی جستجو می‏نمایند. ایده و سیاست بغایت انحرافی که می‏توان در نامه‏ی 198 تن از زندانیان سیاسی زمان شاه، مشاهده نمود.

 

امضاء کننده‏گان در قسمتی از نامه‏ی خود به صدای امریکا می‏نویسند: "ما ... خواستار فرصتی از صدای امریکا تنها برای ارائه جزئی از انبوه مدارک و حضور چند شاهد از میان صدها تن، جهت شهادت بر وجود شکنجه سیستماتیک و جاری در بازداشتگاه های ساواک، و ابطال ادعای آقای ثابتی دایر بر نبود شکنجه ایم. از این طریق است که صدای آمریکا می‏تواند مانع از این برداشت شود که در اشاعه ناراستی و اجحاف نسبت به قربانیان شکنجه در ایران، از جمله نسبت به امضاکنندگان این نامه، سهیم بوده است".

 

"خواستار فرصت"، تلاش به‏منظور "وجود شکنجه سیستماتیک و جاری در بازدانشگاه‏های ساواک"، "ابطال ادعای ثابتی"، رفع سوءتفاهمات و "مانع از برداشت"ها و "اشاعه ناراستی"ها و غیره از جمله مواردی‏ست که در نامه‏ی تعدادی از زندانیان سیاسی رژیم شاهنشاهی آمده است. در حقیقت ترجمان واقعی و ردیف نمودن چنین کلماتی از جانب امضاء کننده‏گان چیزی جز آن نیست که رسانه‏ی "افق," وابسته به نهادهای تبلیغی امریکا، از وجود شکنجه در ایرانِ زمان شاه، ناآگاه‏ بوده - و می‏باشد -، و "نمی‏داند" که، کار و بار «پرویز ثابتی» در دم و دستگاه‏های سرکوب‏گر و بویژه ساواک، چه بوده است؟!! براستی که راه‏اندازی چنین کمپین‏ها و نامه‏پراکنی‏ها را باید در خدمت به منفعت رسانه‏ی "افق" توضیح داد و  هم‏چنین در ادامه می‏خوانیم که چگونه امضاء کننده‏گان دارند، دست گدائی به روی رسانه و دولتی دراز می‏نمایند، که عامل بدبختی انسان‏های محروم، کُشت و کُشتار کمونیست‏ها و مبارزین در درون زندان‏ها و مثله نمودن بدن مخالفین و معترضین از سیاست‏های حاکم بر دنیای کنونی‏ست. اوج تعلق، وابستگی و توهم را می‏توان در کنه نظر 198 زندانی سیاسی سابق، نسبت به دولت‏های امپریالیستی و رسانه‏ی امریکائی مشاهده نمود.

 

بر خلاف رواج ایده‏های بغایت ناصحیح و انحرافی باید تاکید ورزید که هدف این رسانه – "افق" -، گمراهی توده‏ها و وارونه جلوه دادن ماهیت حقیقی امثالی هم‏چون «ثابتی»ست. این رسانه‏ها حامل کدهای معین‏اند و انتخاب‏شان هم در چهارچوبه‏ی سیاست‏های امپریالیستی‏ست. صدای امریکا و بی بی سی و از این دست رسانه‏ها، مدافع‏ی حقایق و برشماری خطاهای عناصر و رژیم‏های سراسر جهل و تباهی نیستند. نیآمده‏اند تا برداشت‏های سوء و "ناراستی"ها را بر طرف نمایند و در یک کلام سخنگوی قربانیان شکنجه در دم و دستگاه‏های دولت‏های وابسته به امپریالیست‏ها نبوده و نمی‏باشند. این خواست، نابه‏جا و سراسر توهم‏زاست و علی‏رغم رو شدن هزاران سند و قربانی شدن هزاران انسان بی‏گناه توسط سرمایه‏داران جهانی، در بخشی دیگر از نامه‏ی تعدادی از زندانیان سابق پیرامون رفع شکنجه می‏خوانیم که: "شکنجه بر طبق «عهدنامه بین المللی منع شکنجه و مجازاتهای اهانت آمیز و غیرانسانی» (مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد در دهم دسامبر ۱۹٨۴)، جنایت بین المللی به شمار می‏آید و دولت های عضو این عهدنامه و از جمله ایالات متحده امریکا، موظفند کسانی را که در صدور دستور یا اعمال شکنجه نقش داشته اند، هر چند که ملیّت خارجی داشته و در خارج از قلمرو آنان مرتکب آن جنایات شده باشند، در محاکم خود مورد پیگرد قرار دهند".

 

مثلی‏ست معروف که می‏گوید "کسی را که خواب است، میتوان بیدار کرد، ولی کسی که خود را بخواب زده است، هیچ‏گاه نمیتوان بیدار نمود". تعرض به جان و مال کارگران و زحمت‏کشان جهانی شده است و طبقات حاکم علی‏رغم اختلافات جزئی و به‏منظور کسب درآمدهای بیشتر به جیب جناح‏ها و دولت‏های خودی، دنیا را در هم ریخته‏اند و مولّد آواره و به خاک و خون کشاندن میلیون‏ها انسان بی‏دفاع، دربدری، بدبختی و لت و پار نمودن بدن‏های کمونیست‏ها، مباررین و مخالفین در اقصا نقاط جهان‏اند، و در این میان انسان‏هایی را می‏توان مشاهده نمود که به جای نشانه‏گیری به بانیان اصلی چنین وضعیتی، دارند به حاکم و قاضی "شکایت" می‏برند!! مضحک‏تر از این نمی‏توان در جائی سراغ داشت. عده‏ای به اصطلاح کمونیست، سوسیالیست، جمهوری‏خواه و مخالف جمهوری اسلامی پای ورقه‏ای را امضاء نموده‏اند و به باور خود در انتظاراند، تا دولت‏های بزرگ و از جمله امریکا در جهت رفع شکنجه و پیگرد "خاطی" گام بردارند!! دولت‏هایی که خود تولید کننده‏ی وسائل شکنجه و ابداع کننده‏ی روش‏های متفاوت به‏منظور به زانو در آوردن کمونیست‏ها، مبارزین و مخالفین خود می‏باشند؛ دولت و دولت‏هایی که سی سال و اندی‏ست میزبان "ثابتی"ها می‏باشند و با در اختیار قرار دادن بهترین امکانات دارند از جان و مال‏شان حفاظت می‏نمایند.

 

مضافاً این‏که مگر داستان شکنجه‏ی مخالفین توسط ارتش امریکا در زندان‏های "ابو غریب" و "گوانتامانو"، از یاد رفته است؟ مگر عکس‏های زندانیان شکنجه شده توسط ارتش امریکا در خاک عراق و در زندان "گوانتامانو"، در سر در, سایت‏ها و رسانه‏های خودی‏های‏‏شان نیست؟ چگونه می‏توان از دولتی که خود بانی روش‏های متفاوتِ برای اقرارگیری‏ست، تقاضای منع و عدم استفاده‏ی آنرا نمود؟!! آن ابزارها را برای چنین روزها و مناسبات‏هایی تولید نموده‏اند و «ثابتی»ها را هم برای حفط و پایداری نظم و امنیت سرمایه‏داری و برای بزانو در آوردن زندانیان سیاسی تربیت نموده و می‏نمایند. تاریخ نوشته شده و وظیفه‏ی این دولت‏ها و عناصر وابسته به آنان روشن است و اشاعه‏ی چنین نظراتی هم کاملاً تحریف حقایق و وارونه جلوه دادن ماهیت دولت‏های هار و درنده‏ای‏ست که دنیا را هر روزه دارند به مسیر تباهی هر چه بیشتر سوق می‏دهند. سئوال این است‏که آیا امضاء کننده‏گان بیانیه، تاکنون سراغی از اجرای عملی بندهایی هم‏چون برسمیت شناختن حقوق پایه‏ای میلیون‏ها انسان از جمله کارگران، کودکان، زنان، دانشجویان و آزادی‏های سیاسی – اجتماعی توسط حاکمان را دارند که "وفاداری" و "مبارزه‏"ی آنان به رفع و منع شکنجه بعدی آن باشد؟

 

حقوق تعیین شده‏ی کارگران را دارند بالا می‏کشند و کارگر برای حقوق عقب افتاده‏ی خود دست به اعتراض می‏زند، قانون، نیروی مسلح را بر سرش می‏ریزد؛ می‏گویند که زن و مرد برابراند و در عمل مروج تبعیض‏اند و دارند زنان را هر چه بیشتر به بند می‏کشند؛ می‏گویند کودکان کار و جنگ ممنوع‏ست و در عوض میلیون‏ها کودک کار و جنگ در جهان وجود دارد؛ می‏گویند کسی به دلیل عقایدش نباید تحت تعقیب قرار گیرد و در مقابل هزاران انسان و آن‏هم در چهاردیواری‏های تصویب کننده‏گان منع شکنجه، دارد بدن‏های‏شان مثله می‏شود. ...و همه و همه‏ی این‏ها از زمره بندها و قوانین نوشته و چیده شده‏ی حاکمان کنونی‏ست. بنابراین باید آگاه بود که تصویب بندهایی هم‏چون منع شکنجه برای اجراء نیست و در خدمت به فریب اذهان عمومی‏ست و مهمتر از آن این‏که وظیفه‏ی اساسی دولت‏های عضو عهدنامه‏ی بین‏المللی منع شکنجه و از جمله امریکا، تنبیه "خاطی" و پیگرد جانیانی هم‏چون «ثابتی» نیست. اگر روزی دولت‏های بزرگ - و بنابه دلائلی - دست‏پرورده‏گان خود را دستگیر و مورد پیگرد "قانونی" قرار – داده و - می‏دهند، این به‏معنای باوری آنان به قوانین ردیف شده‏ی‏شان نیست بلکه در خدمت به انحراف کشاندن اعتراضات رادیکال و بحق کارگری – توده‏ای‏ست؛ همه‏ی هدف‏شان بر آن است تا گاهاً با قربانی نمودن عناصر وابسته به خود، منافع‏ی طبقه‏ی‏شان دست نخورده باقی بماند. این‏ها از زمره اهدافی‏ست که دولت‏مردان بزرگ جهانی و از جمله دولت امریکا در پی آنند.

 

 

10 مارس 2012

20 اسفند 1390

 

لینک مطلب

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=43946


March 11th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی